سیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداشسیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداش، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره

دخـــتر باباش ، عـــزیز داداش

سلامی دوباره

خوب ببینم اینجا چه خبره ؟؟؟ بــــــــــــله!  اینطور که معلومه من یه دوماهی میشه که به اینجا اصلا سر نزدم ، وای چه زود گذشت! باید اول معذرت بخوام از دوستایی که بهم سر زدن و پیام گذاشتن و بدون جواب موندن، به خصوص مامان غزل جون ، از دو ماه پیش که برای بار آخر مطلب گذاشتم اصلا یه بار هم این صفحه  رو باز نکردم، اول اسباب کشی داشتم و بعد هم که خونه جدید وایمکس خط نمی داد و از همه بدتر مرخصی زایمان تموم شد و دیگه وقت سر خاروندنم نداشتم. این شد که حالا اومدم می بینم کلی زود گذشته. ولی حالا براتون بگم که یاسمن گلم دیگه خیلی قشنگ و حرفه ای سینه خیز میره و هرکار می کنیم یاد بگیره که گاگله بره زیر بار نمیره والا مامان اگه بدونی چ...
28 آذر 1392

اولین سفر مشهد - 3

سلام دوباره به عزیز دل مامان تا جایی از سفر رو برات تعریف کردم که اومدیم مشهد و چقدر خوشحال بودیم و بهمون خوش میگذشت. برای نماز عید فطر حرم بودیم تقریبا از نماز صبح رفتیم حرم ، نماز و زیارت و بعد هم صحن غدیر برای نماز عید ، تا نماز شروع بشه و تموم بشه تو و داداشیت کنارم خواب بودید ، نماز خونده شد و اونقدر شلوغ بود که نیم ساعت دیگه اونجا نشستم تا یکم خلوت تر بشه،. بابا بتونه بیاد پیشمون ، فقط اونروزو مشهد بودیم و قرار بود فرداش بریم سمت شمال که خانمی من یکم حالت بد شد و متاسفانه اسهال شدی ، بردیمت دار الشفا  ، دکتر برات سفکسیم نوشت و این دارو حالتو بدتر کرد. درباره ادامه سفر پرسیدم گفت مشکلی نداره .  فرداش با امام رض...
3 مهر 1392

حرفه ای شدی ها!!!

دخترم یاسمن زهرا، عزیز دلم ، خوشکلم  الان حدود دوهفته ای میشه که خیلی راحت و حرفه ای روی شکمت می چرخی و کلی هم کیف می کنی که دنیا رو از این سمتی می بینی   ولی وقتی خسته میشی و نمی تونی دوباره برگردی حسابی عصبانی و بدخلق میشی ، میایم کمکت می کنیم تا دوباره برگردی یا بلند بشی ، قربونت برم الهی با یه خنده و لبخند ناز ازمون تشکر می کنی. ...
3 مهر 1392

اولین سفر مشهد -2

خوب عزیزم جونم برات بگه  که ساعت 6 صبح از یزد خارج شدیم رانندگی تو کویر یکم حوصله آدمو سر می بره ولی دیدن بیابون هم برای خودش صفایی داره ، به خصوص که محل سقوط هلیکوپترهای امریکایی ها و همینطور محل به زمین نشوندن پهباد رو هم دیدیم، خیلی جالب بود . ساعت 11 رسیدیم طبس رفتیم زیارت امامزاده حسین (ع) و برای اینکه از گرمای ظهر بیابون رد بشیم زیاد نموندیم . نهایتا ساعت 9 و نیم رسیدیم مشهد و رفتیم زائرسرای اداره بابات تو خیابون اخوند خراسانی، جای خیلی مرتب و خوبی بود .  فردا صبح آماده شدیم برا زیارت بردمت حمام و غسل زیارتت دادم آخه اولین باری بود که می رفتی زیارت امام رضا علیه السلام، هممون خیلی شوق و ذ...
20 شهريور 1392

تفریح، سپیدان

جمعه دو هفته قبل تصمیم گرفتیم برای تفریح بریم سپیدان ، با خانواده یکی از دوستای بابا رفتیم چشمه شش پیر سپیدان ، تا ظهر و بعد از نهار اونجا بودیم و حدود ساعت 3 در راه برگشت به شیراز رفتیم منطقه سربست که اونجا هم یه چشمه داره که آب از زیر کوه بیرون میاد و یه امامزاده همون جاست که البته داشتن بازسازیش می کردن. هوا خیلی خوب بود و تو بیشتر خواب بودی و توی ساک حمل راحت خوابیده بودی چند ساعتی هم اونجا بودیم. موقع برگشت ، انگار سردت شده بود و بی تابی می کردی. من فکر لباس برات کرده بودم ولی چون فکر نمی کردم اینقدر هوا سرد باشه کلاه برات بر نداشته بودم ، یکی از دستمالهات رو سه گوش کردم و مثل روسری سرت کردم ، وای که چقد ناز شدی ، اون موقع بود ...
17 شهريور 1392

تفریح، بیضا

جمعه هفته گذشته یعنی آخرین جمعه قبل ماه رمضان رفتیم منطقه تفریحی غوره دان بیضا ، خوب بودا فقط یه 20 دقیقه راه خاکی داشت با اینحال اینقد شلوغ بود که نگو. کلی درخت با آب زیاد وسط یه دره که هوای خنک و مطبوعی داشت و از بیرون این منطقه اصلا به نظر نمیومد که اینقدر وسیع باشه .  درخت های سر به فلک کشیده  و آب روانی که از دست به دست هم دادن چشمه ها ایجاد شده بود . اینجا رو برای این گفتن غوره دان که از بس هوا سرده انگوراشون همونجور غوره می مونه و نمیرسه. بد نبود و خوش گذشت . اینبار برای برگشت به خاطر اینکه تو ترافیک ورودی شهر نمونیم هم زودتر برگشتیم هم از مسیر لپویی زرقان و دروازه قرآن اومدیم.  یادم رفت چندتا عکس ...
17 شهريور 1392