سیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداشسیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداش، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره

دخـــتر باباش ، عـــزیز داداش

روزهای اول

روزهای اولی که اومدیم خونه خودمون بابا و داداش رو رد می کردیم برن سرکار و مدرسه ، باهم می خوابیدیم تا ساعت 11 یا 12 از اونجائیکه داداشی بعد از ندرسه می رفت خونه باباجونش خیال منم راحت بود. تازه پا می شدم فکر نهار برا بابایی اونروزا حسابی خوابیدما ، خرگوش خوابالوی مامانی   ...
18 تير 1392

روزنوشت 1

در حال حاضر داداش مصطفی رفته کلاس فوتبال ، تو هم بیدار شدی و شیرتو خوردی و شارژ شارژی دلت می  خواد پیشت بشینم و باهات حرف بزنم، کلی ذوق می کنی و برام می خندی، الهی قربون خندت برم عــــــــــزیـــــــــــــــز دلم ...
18 تير 1392

دختر گلم

عزیز دلم ،دختر گلم ،  وقتی فهمیدم که تو دلم داری رشد می کنی خیلی خوشحال شدم   و وقتی از خانم دکتر شنیدم که اون موجود کوچولو و ناز نازی تو هستی انگار خدا همه دنیا رو بهم داد و یکی از قشنگترین روزهای عمرم شد ، البته توی این احساس بابایی و داداشی هم شریک بودن  قربونت برم عزیز دلم، دختر گلم                   ...
18 تير 1392