سیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداشسیده یاسمن زهرا عزیز دل مامان و بابا و داداش، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره

دخـــتر باباش ، عـــزیز داداش

جشن تولد

عزیزکم ، یاسمن زهرای گلم مامان برای جشن تولد یک سالگیت یه کیک خوشمزه پخت و چقدر داداش مصطفی برات ذوق کرد و دست زد. تو هم خیلی خوشحال بودی، می خواستی شعله شمعو با دستت بگیری و دیگه اینکه فوت کردن هم بلد نبودی جالب اینجا بود که داداش مصطفی خیلی مواظبت بود که به شعله شمع دست نزنی و کلی سعی کرد فوت کردن شمعو یادت بده ، چقدر اون شب خندیدیم و بهمون خوش گذشت. تولد مبارک و صد ساله بشی عزیزم     ...
5 مرداد 1393

خوش تیپ

سلام عزیزم، یاسمن زهرای گلم ببین اینجا چه تیپی بهم زدی ،موهای بلند و در حال تعارف کردن نون و ماست ، از بس خوشمزه شده بودی دلم نیومد ازت عکس نگیرم ، عزیزم تیپت منو کشته ...
5 مرداد 1393

گوشواره

سلام یاسمن زهرای عزیزم خیلی وقته نتونستم برات مطلب جدید بذارم بازم بهانه کار و رفت و آمد و ..... الان می خوام خاطره سوراخ کردن گوشتو بگم عزیزم. من خیلی دوست داشتم زود گوشتو سوراخ کنم و گوشواره گوشت بندازم ولی بابایی مخالف بود و دلش نمیومد درد بکشی. ولی آخرش من برنده شدم یه روز که خونه باباجونت بودم و بابایی دیر میومد رفتم و از درمانگاه رضوان برا ساعت 4 عصر برات وقت گرفتم و قرار شد با مامان جون بریم برا سوراخ کردن گوشت که قبل از رفتنمون بابایی رسید و در واقع در عمل انجام شده قرار گرفت و گفت منم با دختر گلم میام و اینطور شد که با هم رفتیم درمانگاه  تو از همون موقعی که رفتیم تو مطب شروع به گریه کردی و یه گوش سوراخ کردن ساده رو ر...
31 ارديبهشت 1393

سینه خیز

سلام عزیز دل ، دختر گلم چند وقت بود که نمی تونستم بیام نت و برات مطلب بذارم ، حالا دیگه خیلی خوشکل و ناز گاگله میری و ما هم کلی برات ذوق می کنیم ، هفته پیش که هنوز خوب یادنگرفته بودی و هنوز سینه خیز می رفتی ، گفتم یه چندتا عکس ازت بگیرم که یادگاری بمونه،  خیلی باهات تمرین کردیم که بلند بشی و چهار دست و پا بری، اما انگار موقع اش که شد خودت پاشدی وگاگله کردی. مامان فدات بشه الانم که نمیذاری یه مطلب برات بنویسم که.         ...
15 دی 1392

یاسمن زهرای کچل

سلام عزیزم  الان که دارم اینو می نویسم تو توی خواب نازی ومن ازین فرصت استفاده کردم و نشستم پای کامپیوتر  بعد ازینکه از مشهد برگشتیم بابا سرتو تراشید البته با شماره 20 تا زیاد کوتاه و کچل نشی آخه دوطرف سرت موهات ریخته بود و یه خورده بد شکل شده بود در ضمن اینکه می خوایم هم وزن موهات، طلا صدقه بدیم . ایشالا قربونت برم الهی     ...
15 شهريور 1392

عمارت شاپوری

شب سه شنبه ای که گذشت بابات ما رو برد رستوران عمارت شاپوری داخل خیابون انوری برا شام. فضاش فوق العادست با موسیقی سنتی و خیلی گوشنواز. بهمون خوش گذشت ، بگذریم ازینکه تو دلت درد می کرد و نا آرومی می کردی دیگه ازینکه اومده بودم رستوران داشتم پشیمون می شدم که یه خورده پنیر برامون ساختی و بالا آوردی تا دلت آروم شد . و موقع شام دو تا صندلی گذاشیم کنار هم و تو رو خوابوندیم روش . بازم ذوق می کردی و برا مون آواز می خوندی.  شب خوبی بود بهمون خوش گذشت.   نیگا بکن چقد بد عنق بودی !! درباره عمارت شاپوری: عمارت شاپوری ، نام مجموعه ایست دو طبقه ، با زیربنای 840 متر مربع که در باغی زیبا به وسعت 4635 متر مربع سا...
22 تير 1392

دونه گرمی

سلام دختر گلم  حدودا 20 روزت بود که صورت و گردنت پر از جوشهای قرمز و ریز شد ، کلی غصه می خوردم. گفتن به خاطر اینکه بوسش می کنید و بوس کردن ممنوع بود در صورتیکه قبلش هم همه رعایت می کردن و کسی اصلا بوست نمی کرد !!!!! همزمان خشکی پوشت هم داشتی ، کلی تو سایتا سرچ کردم ، همه جا نوشته بود نگرانی نداره. تا بالاخره تحمل نکردم و بردمت دکتر ، پیش دکتر مظلومی گفت : خانم اتاق دخترت گرمه ، اتاقو خنک تر کنید یه پماد هم داد ، دو بار که برات استفاده کردم خدا رو شکر خوب شدی . هنوزم وقتی گرمت میشه از اون دونه گرمیا میزنی .      ...
22 تير 1392