لاکی
یاسمن زهرا ی عزیزم ، دختر گلم
داداش مصطفی یه لاکپشت کوچولو داره که روز به روز داره بزرگتر میشه، چون خودمون جا نداشتیم گذاشتیمش خونه باباجونت ، زمستونا زمینو میکنه و میره زیر زمین و ما اصلا پیداش نمی کنیم ، همینکه بهار میشه سر و کلش پیدا میشه و می بینیمش که تو حیاط و باغچه داره می چرخه ، حالا شده یکی از سرگرمی های تو وقتی میری خونه باباجونت ، بهش غذا میدی و کلی بهش امرو نهی می کنی ، انگار که می فهمه تو چی میگی!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی